شعری زیبا از مثنوی سرزمین من سوادکوه از استاد باباتافته-قسمت نهم(آخر)
دو چشمان سوی شیرگاه چون برید است
به کوی پیرمردی مو سفید است
کجا بتوان ز فصل او سرودن
که ممدوح است و مدحش را ستودن
یعقوب حیدری مردی متین بود
معلم مکتبش نام آفرین بود
سلام بر مکتب فرزانه ی او
به شاگردان خوب خانه ی او
درود بر او و بر طفل طبیبش
به استاد حجت الله ادیبش
سلام بر حجت و طبع رفیعش
عروض اندر سر و علم بدیعش
شعری زیبا ازمثنوی سرزمین من سوادکوه از استاد باباتافته-قسمت پنجم
جنوب شرقی ام جلب نظر کرد
به سرخ آباد و وند چال گذر کرد
بیا جانا به وندچال سفر کن
به گور قهرمانان یک نظر کن
امیران را نگر خوش آرمیدند
شجاعانی که مردی آفریدند
ببینی آریا پارت دلاور
لهاکی در لحد آن نام آور
امیر مویدی از پور باوند
به مردی برتر از کوه دماوند
هژبری چون نهنگ در بحر عمان
همان سهم الممالک شیر دوران
همه از شیر مردان سوادکوه
همه از نامبرداران سوادکوه
شعری زیبا از مثنوی سرزمین من سوادکوه از استاد بابا تافته-قسمت اول
بنام آنکه جان آفرین است
خداوندی که مالک بر زمین است
تمام کهکشان فرمان اویند
سماء دریا جبل تسبیح گو یند
زخاکم آفرید و جان بخشید
دلی چون خانه ایمان بخشید
خرد از دانش خود در سرم داد
تکلم در زبان قاصرم داد
که تا در مدح او غافل نمانم
بر تسبیح بی حاصل نمانم
فراوان حمد بر دادار دارم
ستایش بر زبان بسیار دارم
هرآنکه دم به مدح او فرو بست
در رحمت بروی خویشتن بست
منتخب اشعار باباتافته در وصف سوادکوه
سوادکوه را زنم باز حلقه بر در سلام من ببر بر آن مظفر
که گر طوفان بپا روزی خزر کرد سوادکوه سینه خود را سپرکرد
سوادکوه نام تو برهر زبان است ترا چون پور قارن مرزبان است
تو تاریخی ز قارن تا ز شروین هژبری از تو آموخت راه و آئین
به زیراب سوادکوه لطف حق بین مبارک بارگاه عبد حق بین
به زیراب سوادکوه رحل ره کرد غروب هم سایه بر دیدار مه کرد
همه از شیر مردان سوادکوه همه از نامبرداران نستوه
همه از قهرمانان این دیارند بر این خاک سوادکوه افتخارند
پلنگانی که طفل این دیارند بر این کوه سوادکوه پاسدارند
به هرجای ورسک پل چهره ی او ورسک گوش است وپل گوشواره ی او
ورسک اندر زبان خاص وعام است به ایران فخروناموس است ونام است
ورسک بر کشورم سرمایه باشد وطن باشد سر و او پایه باشد
وطن جسم است وجان سرمایه ی او ورسک باشد ستون مهره ی او
ورسک بین دو دریا ارتباط است به ایران عزیزم انبساط است